رمضان هم تمام شد ...                

   تازه دلمان گرم آن‌همه نور شده بود که گفتند تمام شد .                تازه عادت کرده بودیم به  آسمان ،که گفتند ... عید رمضان آمد   ...             همه می‌خندند اما لب‌های تو به هم چسبیده و خشک شده‌اند . 

  معلوم نیست چند تا ماه رمضونِ دیگه فرصت به ما داده بشه ولی حتی طولانی ترین عمرها هم به همین سرعتی که این ماه گذشت میگذره .

  نقشِ صدا و سیما هم با آن همه برنامه های ویژه و البته سریالهای قد و نیم قدش ، در معنوی تر کردن فضای این ماه ، بسیار پر رنگ و ارزشمند بود . خدا توفیقشان دهد انشااله . البته نکته ی اخلاقی مهمی که از این سریالها برداشت شد این بود که اگر آقای امیرحافظ  و نامزد محترمشان ، از وسایل پیشگیری استفاده می کردند ، ملت ، یکماه سر کار نشونده نمی شدند .

وقتی پیوندها در خانواده  محکمتر می شود

  اهتمام و جدیتِ پیرمردها و پیرزنهای سالخورده ، علیرغم ناتوانی های جسمی و ضعف های بدنی ، در بر پا داشتن این فریضه ی بزرگ ، در نوع خودش جالب و البته آموزنده است . یادش بخیر پدربزرگ ، همیشه این سعادت رو داشت که روزه اش رو  علیرغم کهولت سن ، تمام و کمال بگیره . و البته بعضی مواقع هم این ایام رو به زیارت میرفت . اینجور که خودش میگفت ، دفعه ی آخری که رفته بود زیارت ، کارتِ عابربانکش رو انداخته بود توی ضریح و گفته بود رمزشو وقتی میگم که حاجتمو بدی .