جای بم  هنوز هم درد می کند      

   امروز، چهاردهمین سالگرد زلزله ی بم بود. زلزله ای که شهری را - و بلکه نسلی را - نابود کرد.

 ما چند روز بعد از زلزله، بعنوان امدادگر ، وارد بم شدیم.

مجالِ این نیست که به بیانِ مشاهداتم از آنچه که دیدم بپردازم ، اصلن حافظه ام هم یاری ام نمی کند .

  آنچه را در بم دیدم ، بی شک  ، یک تراژدی تمام عیار ، باورنکردنی و فراموش ناشدنی بود که درک و تحملِ آن ، فراتر از تصورات و تحملاتِ انسانی بود . هنوز هم این تراژدی ، دامنِ این عزیزانم را گرفته . . .

پ. ن ۱ : مادرم اون چند روز رو شیراز بودند و خبر نداشتند که من بم هستم . ظاهرن یه شب که ایشون داشتند پخش زنده ی دعای کمیل با اجرای آقای آهنگران از مسجد جامعِ بم رو از شبکه ی سه نگاه میکردند  متوجهِ حضور من در آن جمع شده اند ! ظاهرن دوربین شبکه ی سه ، چند ثانیه ای را روی من زوم کرده  و مامانِ ما هم شوکه شده بودند که این پسر ، اونجا چکار میکنه . 

 

  ..