یادداشت هایی از سفر به تایلند (2)
یادداشت هایی از سفر به تایلند (۲)
بالاخره هواپیما بر زمین نشست . با ذهنیت و تصوری مبهم ، قدم به خاک این کشور می گذاریم ..
– کشور لبخندها ، کشور مردمان بی ریا ، کشور مردمان قانع و پرتلاش ، کشور مردان بی غیرت ، کشور بانوان همگانی ..
- به محض اینکه نوکِ دماغ بانوان عزیز ، قدم به خاک تایلند میگذارد ، حجاب برتر آشکار می شود .
- هوا بارانیست . با یک دستگاه اتوبوس از باند پرواز به سالن فرودگاه منتقل می شویم . فرودگاهِ بزرگ و با عظمتی است . از آن بالا به یک مار بزرگ می ماند که از لوله های بزرگ و پیچ در پیچ ساخته شده است . سالن خلوت فرودگاه با ورود ما و چند هواپیمای روسی و هندی به یکباره شلوغ می شود و صف های طویلی از ملیت ها و نژاد های مختلف برای ورود به کشور ، پشت گیت ها تشکیل می شود . در این بین متوجه شدم که اکثر نگاهها به سمت ماست . کمی که دقت کردم متوجه شدم سعید - که حسابی خواب آلود هم بود - بالشت ، پتو و ملحفه ای که در هواپیما به ما داده بودند را با خود پیاده کرده ! حتی روکش صندلی اش را هم با خودش در آورده بود . زدیم توی سرش و گفتیم مرد مومن ، اینا چیه با خودت آوردی ؟! با قیافه ای حق به جانب گفت : حقٌمه - ۲۰۰ تومن پوله هواپیما دادم ! همین که این را گفت ، فوری ازش فاصله گرفتیم و خودمان را در صفی دیگر گم و گور کردیم ..
سامانتانا راهنمای تور
به همراه راهنمای تور که یک خواهر تایلندی لاغر اندام و بامزه است - و خدا را شکر اندکی از زبان شیرین پارسی را نیز یاد گرفته - توسط يك اتوبوس به سمت هتل حركت مي كنيم . آقایی که خود را مسئولِ تور معرفی می کند از طریق میکروفون اتوبوس ، به معرفی کشور تایلند و برنامه های تور می پردازد . البته قبل از هر چیزی ، نکته ای را به ما گوشزد می کند :
" اینجا ایران نیست ! در این کشور نه از دزدی و کلک ، خبری هست و نه از دودره بازی و زرنگ بازی ! "
این واضح ترین و شفاف ترین توصیفی بود که تا بحال از مملکتم شنیده بودم .
پس از این توضیحات روشنگرانه ، آقای لیدر از تک تک ما دلیل سفر به تایلند را جویا شد که اکثرا" جواب هایشان حول محورهای زیر بودند : بازدید از مناطق دیدنی وطبیعت رویایی تایلند ، آشنایی با فرهنگ و سنن شرقی ها ، کوباندنِ بعضی چیزها در سرزمین کفر ، تجارت و کسب و کار ، حال و حول و صفا سیتی و غیره . ما هم گسترش سطح روابط بین دو ملت ایران و تایلند را به عنوان هدف اصلی سفر بیان کردیم .
و اما بانکوک : بانكوك شهري است كه تجربه ی بي نظيري از تعطيلات به شما ارائه مي كند . اين شهر بيش از 200 سال پيش در كنار رودخانه و دلتاي " چائو فرايا " شكل گرفت . بانكوك مطمئنا يك گام جلوتر از اغلب شهرهاي پويا و پر انرژي حال حاضر جهان است. شهري مدرن با ظاهري زيبا به همراه جلوه هاي سنتي . این امر باعث شده تا بانكوك به يكي از سه نقطه برتر گردشگري جهان تبدیل شود . دماي هوا در بانكوك بين 19 تا 38 درجه سانتيگراد متغيير است و ميانگين دما در این شهر 29 درجه مي باشد. ساعت محلي 7 ساعت جلوتر از گرينويچ و 3:5 ساعت جلوتر از تهران است . يعني ساعت 3:5 عصر در بانكوك معادل ساعت 12 ظهر در تهران است . زبان اصلي مردم " تايلندي" مي باشد و در زندگي به طور وسيعي از آن استفاده مي شود. پول رايج آنها نيز " بات Baht " است كه در حال حاضر حدودا" 30 تومان مي باشد
موش سوخاری !
در ورودي شهر بانكوك نوشته اند : " به سرزمين لبخند ها خوش آمديد "
اينجا همه به شما لبخند مي زنند . در روزهاي نخستين كه به بانكوك آمده بوديم ، همين كه دختر خانمي به ما لبخند ميزد فكر مي كرديم خداي ناكرده ( زبانم لال) منظوري دارد . حتي به بعضي از آنها به فارسي مي گفتيم : « خواهر از شما بعيده » . ولي به مرور ، آنقدر ديدن اين لبخندها زياد شد كه باور كرديم عادتشان اين است و منظوري ندارند . اصولا ما ايراني ها هميشه به همه چيز مشكوكيم .
در فرودگاه بانكوك ، اولين دختري كه به ما لبخند زد ، سعید گفت : ei khoshena ( اين خودشه ها ) . خيلي سر و وضع بدي داشت . من گفتم به او تذكر بدهيم . سعید گفت بزنيم زير گوشش . علی هم گفت : بايد ارشادش كنيم . سرانجام تصميم گرفتيم ارشادش كنيم ، اگر فايده اي نداشت ، بزنيم زير گوشش . فقط مشكل اين بود كه انگليسي مان خوب نبود . بهرحال با كمك هم ، جمله ي " اي زن به تو اينگونه خطاب است ، ارزنده تويي زينت زن حفظ حجاب است " را به يك بدبختي ترجمه كرديم و از سعید خواستيم كه آنها را به دخترک بگويد . سعید هم مكثي كرد و با يك لهجه ي غليظ _ انگليسي گفت :
Ey woman ، you are very arzande va expensive
( اي زن ، شما خيلي ارزنده و با ارزش هستي )
The zinate woman is hefze hejap ast
( زينت زن حفظ حجاب است)
اون دختر هم با شنيدن اين جمله ، لبخند ملیحی زد و متعجبانه گفت :
Oh No ، I am not expensive ، I m only 50 baht !!
( اوه نه ، من گران نيستم . من فقط 50 بات قيمت دارم ! )
شوکه شديم . علی گفت : بزنيم زير گوشش . من گفتم : تقيه كنيم . سعید هم گفت : بنظرم خيلي گرون هم نميگه ها ..
یادداشت های سفر تایلند 3 هم در صفحه ی اصلی وبلاگ اضافه شد
- تصاویر استفاده شده در این متن ، در تایلند گرفته شده است .